یادداشتی بر نمایش عبدالله

لَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنْسَانَ فِي كَبَدٍ

«همانا انسان را در رنج آفریدیم»

زهرا محمدپور

در خلاصهٔ نمایش عبدالله آمده است (تقصیر اون بچه است که این‌طوری شده …)   نمایش اما در تلاش است تا بگوید تنها کسی که در این میان هیچ تقصیری ندارد، همان بچه است!  او هیچ نقشی در  به دنیا آمدنش ندارد حال‌آنکه تمام عمر باید با رنج‌های عمیق زندگی مواجه شود و هیچ پاسخی هم برای چرایی آن پیدا نکند. نمایش عبدالله نمایشی است در توصیف رنج بشر. رنجی که تمامی ندارد و نسل به نسل ادامه می‌یابد. استفاده هوشمندانه از عنصر تکرار در نمایش مانند طراحی صحنه دایره‌وار، رفت‌وآمدها و تکرار مدام جملات در مقدمهٔ نمایش، تکرار رنج و ناکامی را یادآور می‌شود. عبدالله پسر ساده‌دلی است و خود را مقصر تمام گناهان دنیا می‌داند، از خودکشی پدرش تا ظاهر غیرطبیعی نوزاد تازه‌ متولدشده در روستا و حتی خودکشی پدر نوزاد و هر خطا و گناهی که در اطرافش رخ می‌دهد. او در چرخه باطل  احساس گناه گرفتار شده  و این بار روی دوشش، انگار ارثی است که نسل به نسل به او رسیده و از آن رهایی ندارد.

در صحنه ابتدایی با فضای زندگی و کلیات شخصیت عبدالله آشنا می‌شویم. او در روستا و همراه  با عمه‌اش زندگی می‌کند و دختر عمه‌ای که به‌تازگی از شهر آمده و تفاوت‌هایی در ظاهر و لهجه با عبدالله و عمه‌اش دارد، اما در صحنه‌های بعدی و در مواجهه این شخصیت (دختر عمه) با مردم روستا، انگار دیگر اصراری به این فضاسازی و فاصله‌گذاری نیست، نه در طراحی لباس این فاصله (شهری_روستایی) حفظ می‌شود و نه در لهجه، اینجاست که برای مخاطب این سؤال پیش می‌آید؛ پس از ابتدا کارکرد ایجاد این فضا و استفاده از لهجه در نمایش چه بوده است؟

بازیگر نقش اول که درواقع بار نمایش را به دوش می‌کشد بهترین بازی را ارائه می‌دهد و به‌خوبی از پس‌کار برآمده است، فرازوفرودها و اوج‌گیری‌ها اکثر اوقات نه در فضای صحنه، که در بازی و دیالوگ‌های او شکل می‌گیرد و همین نبود فضاسازی در بعضی از صحنه‌ها و پرحرفی نمایش، ارتباط مخاطب و اثر را دچار اشکال می‌کند. شاید این‌طور بتوان گفت، کاش نمایش عبدالله بیش از آنکه حرف می‌زد به تصویر می‌کشید.

تک ایده‌های درخشانی در اثر وجود دارد که تحسین برانگیز است. مقدمه نمایش، قبل از آنکه تماشاگران به سالن بیایند آغاز شده و در فضایی سورئال و خواب گونه، انگار چکیده‌ای از داستان و عاقبت کاراکترها را به تصویر می‌کشد. آواز حزینی که به گوش می‌رسد در میان همهمهٔ جمعیتی که وارد سالن می‌شوند مخاطب را کاملاً آمادهٔ ورود به داستان می‌کند. یکی دیگر از ایده‌های درخشان کار، تصویر کش آمدن بدن فردیست که خودکشی کرده است. ایده با ساده‌ترین نمادها به تصویر کشیده می‌شود، اما از تأثیرگذارترین صحنه‌های نمایش است.

نمایش در انتها با این مصرع درخشان (منصوب به خیام )پایان می‌پذیرد: ـ «آسوده کسی که خود نزاد از مادر». بیان صریح این بینش زاویه نگاه خالق اثر را تا حدی روشن می کند، تنها راه خلاصی عدم است، نبودن! از ابتدا نبودن! تنها این‌طور می‌شود هرگز رنج نکشید.

عبدالله با وجود نقاط قوت و ضعفش و فارغ از اینکه دوستش داشته باشیم یا نه، اثر مهمی است.  مخاطب در نمایش با فضای جدیدی روبه‌رو می‌شود. اثر به‌جای آنکه پاسخ بدهد، پرسش ایجاد می‌کند و این پرسش‌ها هستند که سبب پویایی می‌شوند، پاسخ و قطعیت همواره  آدمی را در نقطه‌ای که هست، نگه می‌دارد، و هنری که پویایی ندارد،مگر می تواند رشد و نوآوری داشته باشد ؟

عبدالله همان اثر هنری است که بعد از بیرون آمدن از سالن و جدا شدن از فضای آن، هنوز در ذهن مخاطب جریان دارد و تا مدتی رهایش نمی‌کند .این خود از بزرگترین ویژگی های مثبت یک اثر است.

برای ایجاد چنین تجربه‌ای باید به سازندگان جوان این نمایش تبریک و خسته نباشید گفت.

طراح گرافیک: منصوره موسوی

مقالات

داستان غم‌انگیز داستان‌نویسان مشهدی

مشهد، شهری با تاریخی عمیق و فرهنگی غنی، سال‌هاست که داستان‌نویسان مستعدی در دل خود پرورش داده است. اما امروز این شهر در عرصه ادبیات داستانی بیشتر به یک سکون فرهنگی و ناامیدی شباهت دارد تا مرکزیت خلاقیت و نوآوری.

احیای گالری‌های هنری مشهد، یک پروژه جمعی است

گالری‌های هنری مشهد به دلیل مشکلات حمایتی، اقتصادی و زیرساختی در وضعیت بحرانی‌اند و نیاز به همکاری جمعی برای احیا دارند.

هملت، اتللو و شاه‌لیر

تراژدی‌های شکسپیر مانند «هملت»، «اتللو» و «شاه‌لیر» با داستان‌های غم‌انگیز و فلسفی خود به بررسی پیچیدگی‌های انسانی و تقدیر می‌پردازند.

تئاتر ابسورد: یک بیان انقلابی

«تئاتر ابسورد» مارتین اسلین به تحلیل نمایش‌های ابسورد و بیان اضطراب و بی‌معنایی انسان مدرن می‌پردازد و آن را راهی برای مواجهه با واقعیت‌های پیچیده زندگی می‌داند.