چرا انجمنهای ادبی و هنری کارکرد خود را از دست دادند؟

محسن سراجی – مدیر خلاقیت و آینده پژوه
انجمنهای ادبی و هنری در ایران، بهویژه در قرن معاصر، همواره یکی از کانونهای مهم تولید و تبادل اندیشه، ترویج ذوق هنری و شکلگیری جریانهای فکری و فرهنگی بودهاند. این نهادهای مدنی-فرهنگی در دورههایی نقشی فراتر از محافل تخصصی ایفا میکردند و به محملی برای گفتگوهای اجتماعی، نقد قدرت و ترویج اندیشههای نوین در عرصه ادبیات، هنر و سیاست بدل شده بودند. با این حال، در دهههای اخیر شاهد کاهش شدید دامنه اثرگذاری و کارکرد اجتماعی این انجمنها هستیم؛ پدیدهای که دلایل متعددی در حوزههای نهادی، اجتماعی و فرهنگی دارد.
یکی از عوامل اصلی این افول، تحولات ساختار حکمرانی فرهنگی در ایران است. در سالهای گذشته، تمرکز سیاستگذاری فرهنگی در نهادهای دولتی و شبهدولتی، عملاً عرصه فعالیت انجمنهای مستقل را محدود و نقش آنها را به واحدهای اجرایی و برنامهمحور تقلیل داده است. این امر سبب شده تا انجمنها استقلال حرفهای و هویتی خود را در مواجهه با مسائل اجتماعی و فرهنگی از دست بدهند.
از سوی دیگر، تحول در رسانه و ابزارهای ارتباطی نیز نقش مهمی در تغییر کارکرد انجمنها ایفا کرده است. با ظهور شبکههای اجتماعی و پلتفرمهای تولید محتوا، بخش بزرگی از گفتگوهای هنری و ادبی از محافل فیزیکی به بسترهای مجازی منتقل شده و انجمنهای سنتی در انطباق با این زیستبوم جدید ناکام ماندهاند. در نتیجه، نسلهای جوانتر هنرمندان و نویسندگان، ارتباط مؤثری با این نهادهای رسمی برقرار نمیکنند.
افزون بر این، فقدان نظام حمایتی پایدار و شفاف از انجمنهای ادبی و هنری، چه در سطح شهرداریها و چه در نهادهای ملی، موجب شده تا این انجمنها با محدودیت منابع و ضعف زیرساختهای اجرایی مواجه شوند و از ایفای نقش فعال در حیات فرهنگی و هنری شهرها بازبمانند.
در نهایت، شکاف نسلی و گسست گفتمانی میان پیشکسوتان و هنرمندان نوگرا، زمینهساز تضعیف همگرایی درونانجمنی و فرسایش سرمایه اجتماعی این نهادها شده است. بازاندیشی در مدل حکمرانی فرهنگی و تقویت ساختارهای مستقل مدنی، ضرورتی است که میتواند به احیای کارکرد انجمنهای ادبی و هنری در زیست فرهنگی معاصر کمک کند.